جدول جو
جدول جو

معنی یک نفره - جستجوی لغت در جدول جو

یک نفره
(یَ / یِ نَ فَ رَ / رِ)
به تنهایی. تنها. شخصاً. بی مدد دیگری. یک نفری. و رجوع به یک نفری شود
لغت نامه دهخدا
یک نفره
یک تنه به تنهایی
تصویری از یک نفره
تصویر یک نفره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یک باره
تصویر یک باره
ناگهان، یکسره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک نورد
تصویر یک نورد
به یک طریق، بر یک طریقه، بر یک منوال
فرهنگ فارسی عمید
(یَ /یِ نَ فَ سَ / سِ)
به اندازۀ یک نفس. به قدر یک نفس. یک دمه، به مدت یک دم زدن.
- یک نفسه لاله، لاله که از عمر او دم زدنی گذشته باشد:
لاله گهر سوده و فیروزه گل
یک نفسه لاله و یک روزه گل.
نظامی.
و رجوع به یک نفس شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ نَ فَ)
به اندازۀ یک نفر. برای یک نفر. ازآن یک نفر: غذای یک نفری، کار یک نفری، جای یک نفری. و رجوع به یک نفر شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ نَ فَ)
کسی. شخصی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یک نقره
تصویر یک نقره
به تنهایی شخصا بدون کمک دیگری: یک نقره این کار راانجام داد
فرهنگ لغت هوشیار
دارای یک کار، که یک کار از او ساخته شود، بی جهت بیخود: فلان خانم یک کاره آمده بود ببیند من و شوهرش دعوا کرده ام یا نه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
یک سویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک دفعه
تصویر یک دفعه
ناگهانی یکباره یک مرتبه ناگهان بغتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک باره
تصویر یک باره
یک دفعه، ناگهان، بکلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
((~. طَ رَ ف))
از یک جهت، که فقط رعایت یک طرف شده باشد بدون رعایت طرف دیگر، خیابانی که فقط از یک سوی آن می توان رفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک نورد
تصویر یک نورد
((~. نَ وَ))
به یک طریق، بر یک منوال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک کاره
تصویر یک کاره
((~. رِ))
بی جهت، بیهوده، کار بی معنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
یک سویه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
Unilaterally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
unilatéralement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
একতরফা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
באופן חד-צדדי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
一方的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
单方面地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
kwa upande mmoja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
일방적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
tek taraflı olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
unilateralmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
एकतरफा रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
unilateralmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
einseitig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
eenzijdig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
односторонньо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
в одностороннем порядке
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
jednostronnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
unilateralmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
secara sepihak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی